غزل عاشقانه

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 143
کل نظرات : 93
آمار کاربران
افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 10

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 58
باردید دیروز : 27
ای پی امروز : 26
ای پی دیروز : 17
گوگل امروز : 0
گوگل دیروز : 0
بازدید هفته : 223
بازدید ماه : 799
بازدید سال : 4,626
بازدید کلی : 288,847
نظرسنجی
دوست دارید درباره کدام موضوع در سایت بیشتر مطلب گذاشته شود ؟
وضعیت قالب سایت را چگونه ارزیابی می کنید ؟
وضعیت مطالب سایت را چگونه ارزیابی می کنید؟
به وضعیت کنونی سایت چه نمره ای میدهید ؟
لینک دوستان
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات
آخرین ارسال های انجمن

اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

شعری از استاد محمدعلی بهمنی

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد
نخواست او به من خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه میکنی؟ اگر او را که خواستی یکعمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوستترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد
گلایهای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هق هقِ تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه...! نفرین نمیکنم... نکند
به او -که عاشق او بودهام- زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

شعری از مرحومه نجمه زارع


نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 160
تاریخ : جمعه 22 اسفند 1393 زمان : 18:35 | نویسنده : admin | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش